روحیه

همکار شیرین‌سخنم از ناحیه‌ی سر و صورت دچار سانحه‌ی سوختگی شده، بعد برگشته به بچه‌هاش گفته: «تازه میفهمم پدرسوخته‌گی چقدر بده!»

به کجا داریم میریم؟

حتی اگر پسر باشی و یه ریش سه روزه به صورت داشته باشی و لباسی کاملا معمولی به تن داشته باشی، اگه ساعت دوازده شب جمعه سر یکی از چهارراههای شهر منتظر بیایستی، انواع و اقسام ماشینها برات چراغ میدن و بوق میزنن و میخوان در خدمت باشن!

روز قدس

روزنامه‌ی لوله‌شده‌ای که سرش را آتش زده بود، جلوی روی خیس از اشک دختر گرفت: «بیا خانم، یه کمی دود بگیر، سوزش چش و گلوت خوب شه»
دختر که پر شال سبز رنگش را به شدت جلوی دهانش گرفته بود، با صورتی اشک‌بار، سرفه‌زنان خود را عقب کشید و گفت: «ممنونم آقا، روزه‌ام باطل میشه»
کمی آنسوتر رزمندگان سپاه اسلام، گاز اشک‌آور دیگری شلیک کردند…