دورسرگردان

حتی دوربرگردان هم نمی‌تواند هـ(ز)مان را برگرداند!
تا دور نزدی، برگرد.

بهترین/بدترین (؟) همراه

دو خط موازی هیچگاه به هم نمی‌رسند… ولی تا بی‌نهایت هم، از یکدیگر دور نمی‌شوند!

میدونم نمیشه ولی…‏

عزیز دل بابا
تا چیزی/کسی به قدر کافی از پیش فکر و دلت دور نشده،
از پیش چشمت دورش مکن!
که چون دست دراز کنی و جای خالی‌اش چنگ زنی…
بر جان و روان خودت خواهد نشست.

 

غریبگی

«تو»یی که به قدر «شما» دور می‌شود، تیغی است که به حد دریدن به قلب نزدیک می‌شود.

یاد

دستانم،
لبانم،
دیدگانم،
دور زمانی است این همه پاک شده است…
درد آنجاست که «سر»
همچنان «بو»ی تو دارد!

فاصله

دوری و دوستی‌ات نمی‌خواهم؛ دشمنم باش لیک در کنارم…

پیرمرد

– نه آقا! دور از جونتون! خدا نکنه!
– ای بابا! خبر نداری! خدا کارش «کردن»ه! …