شکسته‌نفسی

تمام عمرش یه کلمه حرف راست از دهنش در نیومده، بعد الان حیرون مونده برای دروغ سیزده، چی باید بگه!

روز قدس

روزنامه‌ی لوله‌شده‌ای که سرش را آتش زده بود، جلوی روی خیس از اشک دختر گرفت: «بیا خانم، یه کمی دود بگیر، سوزش چش و گلوت خوب شه»
دختر که پر شال سبز رنگش را به شدت جلوی دهانش گرفته بود، با صورتی اشک‌بار، سرفه‌زنان خود را عقب کشید و گفت: «ممنونم آقا، روزه‌ام باطل میشه»
کمی آنسوتر رزمندگان سپاه اسلام، گاز اشک‌آور دیگری شلیک کردند…

سخنران

پس در هر مجلس، منبری موجود و بر هر منبر، وراجی حاضر؛
از دست و دهان که برآید … کز عهده‌ی خمیازه برآید

دهنی

پس از دو ساعت مغازله و بوسه‌بازی و معاشقه، وقتی در لیوانی که با آن آب خورده بود برایش آب ریخت، در جواب «بفرمایید عزیزم» شنید: «اَه… توی لیوان دهنی خودت؟!»