عزیز دل بابا؛
«خیار میخواهی یا گلابی؟»
به تجربهی سالیان سیاه و سپید زندگی دانستم هرگاه انتخابی پیش رویمان میگذارند، بدان معناست که چیزی را که واقعا میخواهیم از ما دریغ خواهند کرد؛ لیک با دادن اجازهی انتخاب بین انتخابهایی که مطلوبمان نیست و ایجاد توهم خواست و اراده، سرمان را گول میزنند و ما را در گناه بریدن دست خویش شریک و همراه میکنند.
«انگور و سیب و هلو و آلو و شفتالو و… نه! خیار میخواهی یا گلابی؟»
«خیار میخواهی یا گلابی؟»
به تجربهی سالیان سیاه و سپید زندگی دانستم هرگاه انتخابی پیش رویمان میگذارند، بدان معناست که چیزی را که واقعا میخواهیم از ما دریغ خواهند کرد؛ لیک با دادن اجازهی انتخاب بین انتخابهایی که مطلوبمان نیست و ایجاد توهم خواست و اراده، سرمان را گول میزنند و ما را در گناه بریدن دست خویش شریک و همراه میکنند.
«انگور و سیب و هلو و آلو و شفتالو و… نه! خیار میخواهی یا گلابی؟»