زیر پای مادران June 2, 2010June 2, 2010 ~ Mr Bahrami ~ 7 Comments استنتاج: رابحههای بهشتی، فریبی بیش نیست؛ بهشت بوی پا میدهد! Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
آقای مهربان April 19, 2009April 19, 2009 ~ Mr Bahrami ~ 4 Comments – اِواه!… خواهر و مادرم رو میخوای چیکار؟… خودم فدات شم! Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
بیمارستان December 28, 2008December 28, 2008 ~ Mr Bahrami ~ 9 Comments – خب… حالا حالت چطوره؟ – الحمدلله، شکر! – این “شکر”ی که تو گفتی، از صد تا “فحش” خواهر مادر برای خدا بدتر بود! Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
نی نی October 10, 2008 ~ Mr Bahrami ~ 4 Comments آن گاه که آن کودک کوچک و شیرین -که مطمئن نیستم خانم کوچولو بود یا آقا کوچولو- در آغوش مادرش -که کمینه یک سر و گردن از من کوتاهتر بود- با انگشت اشاره نشانهام رفت و گفت: «نی نی!»… چه حس شیرینی… Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
روزه September 9, 2008September 12, 2008 ~ Mr Bahrami ~ 3 Comments – مادرجان، خدا هم گفته کسایی که مریضن یا تواناییشو ندارن، نباید روزه بگیرن. – شی میگی آقای دکتر! روزهمو نگیروم، گناه کونوم بوروم جهنم، چون خدا گفته؟! Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
روز مادر June 24, 2008 ~ Mr Bahrami ~ 6 Comments هدیه و تبریک روز مادر بخورد توی سرتان، یک امروز را فحش خواهر مادر ندهید به خدا از همه چیز ارزشمندتر است. Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...
درد زایمان May 17, 2008May 18, 2008 ~ Mr Bahrami ~ 3 Comments تقاص یک بار درد زایمانی که به مادرمان تحمیل کردهایم، تحمل یک عمر درد زاییده شدنی است که زندگی میکنیم. Share this:TweetTelegramMoreShare on TumblrPrintEmailLike this:Like Loading...