غم منتشرشده در اکتبر 4, 2009 به دست Mr Bahrami چه نیازی است به «گفتن»؛ آنگاه که گوشی برای «شنفتن»ت نیست؟ امتیاز بدهید:اشتراکگذاری این:بیشترTweetتلگرامرددیتاشتراکگذاری روی تامبلرچاپرایانامهدوست داشتن در حال بارگذاری...
سادست!برا اینکه خودتو آروم کنی!شخصاً وبلاگی دارم که هیچ بیننده ای نداره!اونجا جائیه که من میرم که داد بزنم!یا شایدم پچپچ کنم با خودم لایکلایک پاسخ
شـــــــــــــروع کنی برای گفتن ، شنونده پیدایش میشود همیشه که نمیشه منتظر گوش ها موند! اونهام انتظار بلدن فقط ، پتانسیلش رو ندارن بگو و ببین که گوش مورد نظر ، پیدایش میشود لایکلایک پاسخ
!این جواب شماست
http://the-eleven.blogfa.com/post-572.aspx
لایکلایک
ای جان 🙂
لایکلایک
برای دل خودت بگو چیکار داری
😀
لایکلایک
الهی !! بمیره!!! هیچی نوفهمه
: پرانتز بسته !!!
لایکلایک
نثرت مسجع شده بود.
لایکلایک
واقعا قشنگ بود
لایکلایک
خب شاید بشه با یه زبون دیگه گفت که برای شنیدنش نیاز به «گوش» نباشه
لایکلایک
بالاخره شاید یه جایی تاثیر کرد !!
لایکلایک
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
گور بابای گوش. دادت را بزن عزیز
لایکلایک
سادست!برا اینکه خودتو آروم کنی!شخصاً وبلاگی دارم که هیچ بیننده ای نداره!اونجا جائیه که من میرم که داد بزنم!یا شایدم پچپچ کنم با خودم
لایکلایک
شـــــــــــــروع کنی برای گفتن ، شنونده پیدایش میشود
همیشه که نمیشه منتظر گوش ها موند! اونهام انتظار بلدن فقط ، پتانسیلش رو ندارن
بگو و ببین که گوش مورد نظر ، پیدایش میشود
لایکلایک